شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست میدهیم.
استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست میدهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد میزنیم؟ آیا نمیتوان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد میزنیم؟
شاگردان هر کدام جوابهایى دادند اما پاسخهاى هیچکدام استاد را راضى نکرد.
سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلبهایشان از یکدیگر فاصله میگیرد.
آنها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند.
منبع:سایت تحلیلی خبری عصر ایران
ادامه مطلب...
در بندر سیدنی،به پل زیبایی نگاه می کنم که دو بخش شهررا به هم وصل می کند.بعد یک استرالیایی به طرفم می اید واز من می خواهد اگهی روزنامه ای را برایش بخوانم.می گوید: ((حروفش خیلی ریز است.عینکم را در خانه جا گذاشته ام و نمی توانم بخوانم.))
سعی خودم را می کنم،اما من هم عینک مطالعه ام را نیاورده ام.از مرد عذر می خواهم.
مرد می گوید:((خوب،فراموشش کنیم.یک چیزی را می دانید؟من فکر می کنم چشم خدا هم ضعیف است.نه اینکه پیر شده،اما خودش این طور می خواهد.این طوری،وقتی کسی اشتباهی می کند،درست نمی بیند.و چون دلش نمی خواهد نادیده قضاوت کند،او را می بخشد.))
می پرسم:((خوب،پس "کارهای نیک"چه می شود؟))
استرالیایی می خندد:((خوب، خدا هیچ وقت عینکش را در خانه جا نمی گذارد.))و به راهش ادامه می دهد.
پائولو کوئیلو
ادامه مطلب...
((چطور لحظه ی دقیق پایان شب و اغاز روز را تشخیص می دهیم؟))
پسرکی گفت:((وقتی از دور میشی را از سگی تشخیص بدهیم))
دیگری گفت:((وقتی می فهمیم روز شروع شده که از دور درخت زیتون را از انجیر تشخیص دهیم))
معلم گفت:((این تعریف دقیقی نیست))
پسرها پرسیدند:((پس جوابش چیست؟))
معلم گفت:((وقتی بیگانه ای نزدیک می شود و او را با برادرمان اشتباه می گیریم،اختلاف ها ناپدید می شود.این لحظه ای است که شب تمام وروز اغاز می شود))
ادامه مطلب...
سلام
راستشو بخواین چند روزه فکر میکنم که تو پست اولم چی بنوبسم خیلی فکر کردم به ذهنم متن خوبی نیومد تا اینکه این نیایش مولای متقیان امیرالمومنین رو دیدم و......
خدایا! از من درگذر آنچه را از من بدان داناتری، و اگر بار دیگر به آن بازگردم تو نیز به بخشایش بازگرد.
ـ خدایا! آنچه از اعمال نیکو که تصمیم گرفتم و انجام ندادم ببخشای.
ـ خدایا! ببخشای آنچه را که با زبان به تو نزدیک شدم؛ ولی با قلب آن را ترک کردم.
ـ خدایا! ببخشای نگاههای اشارتآمیز و سخنان بیفایده و خواستههای بیمورد دل و لغزشهای زبان را
ـ خدایا! تویی سزاوار ستایشهای نیکو، و بسیار و بیشمار تو را ستودن. اگر تو را آرزو کنند، پس بهترین آرزویی، و اگر به تو امید بندند، بهترین امیدی.
ـ خدایا! درهای نعمت بر من گشودی که زبان بر مدح غیر تو نگشایم
ـ و بر این نعمتها غیر از تو را ستایش نکنم، و زبان را در مدح نومید کنندگان و آنان که مورد اعتماد نیستند، باز نکنم.
ـ خداوندا! هر ثناگویی از سوی ستایش شده، پاداشی دارد. بر تو امید بستم که مرا به سوی ذخائر رحمت و گنجهای آمرزش آشنا کنی.
ـ خدایا! این بنده? توست که تو را یگانه میخواند، و توحید و یگانگی تو را سزاست، و جز تو کسی را سزاوار این ستایش نمیداند.
ـ خدایا! مرا به درگاه تو نیازی است که جز فضل تو جبران نکند، و آن نیازمندی را جز عطا و بخشش تو به توانگری مبدل نگرداند، پس در این مقام رضای خود را بر ما عطا فرما و دست نیاز ما را از دامن غیر خود کوتاه گردان که تو بر هر چیزی توانایی.
نهجالبلاغه، ترجمه دشتی، ص127ـ171.
یا علی چی می شد اپسیلونی از مرامت اخلاقت ایمانت...رو ما داشتیم
++++++
من هدفم از این وبلاگ نوشتن متنا و شعرای با حال تا هم خودم حال کنم و هم ان شاا... شما....
+اینکه میخوام یک عالمه دوست پیدا کنم
یه توضیح هم راجع به این اسم بلگاوا بگمو تمام:
بلگاوا اسم روستای پدری منه که معنیش سرزمین دانایان هست و واقع در 35 کیلومتری مراغه هست و جای خیلی خیلی با صفاییه
همین
یا علی
ادامه مطلب...